نوشته شده توسط : مرتضی صیادی

بار خدایا

 

خداوندا !
ای مرهم دل دردمندان !
بگذار کسی باشم که در تنهایی هایم به تو رو کنم.
به من توانی ده تا دوستی و عاطفه را در قلبم پرورش دهم .
دستانم را به سوی آسمان دراز می کنم و عاجزانه از تو می خواهم که لبخندی را پاسخ دهی
ای فریاد رس دل حاجتمندان ... !


 

کاش...

 

زندگی شاهد دل باختگی های من است!


 



 و در آن اوج فرو ریختنم را دیده......

 



 

 


و نشستن به غم انگیزترین تنهایی......



 

 


زندگی دیده که زنجیر شدم ! به غم رفتن تو پیر شدم !



 

 


زندگی دیده غمم را بی تو



 

 


لحظه لحظه مردنم را بی تو !



 

 


زندگی دیده که در مرگ گل سرخ شکستم از ساق......



 

 


آه افسوس چه بیهوده خیالی دارم! در چه ابهام غریبی دل من درمانده !



 

 


و کسی نیست که درمان بکند دردم را !



 

 


آری!...



 

 


آنکه عمری نفست بند نفسهایش بود ناگهان کوزه احساس شکست



 

 


بند احساس برید و تو ماندی !



 

 


 غم غربت یکسو



 

 


غم تنهایی و محنت یکسو



 

 


و تو ای کاش که می فهمیدی........



 

 


که کبوتر را در شب بارانی سخت زیر چتر دل خود راه ندادی تو دگر!



 

 


وکبوتر افسرد و تب آلوده به تاریکی غم ها پژمرد.



 

 


پر پرواز شکست



 

 


شوق پروازش مرد



 

 


وعطش تاب و توانش را برد!



 

 


و تو ای کاش که می فهمیدی........



 

 


که من از زخمه تیغت به سراشیبی گور بی هیاهو رفتم!



 

 


ای کاش که می فهمیدی........





:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: